نگاه زیبا

لحظه ها میگذرند و دیگر بازگشتی نخواهد بود...

نگاه زیبا

لحظه ها میگذرند و دیگر بازگشتی نخواهد بود...

قالب!

یکی از دوستان یه قالب جدید برای وبلاگم ساخته
اگه مشکلی داره یا براتون درست اجرا نمیشه خوشحال میشم بهم بگین

                                                                                      مــمـــنـــون.


شب

ساعت ۳:۲۳ دقیقه ست...

یاد اولین پست وبلاگم افتادم!

گاهی بیخابی میاد، سراغم... بیخابی هایم گاهی رنگارنگ هستن که سیاهی شب را برایم به روشنی و دلپذیری روزهای  اول بهار میکنند...

و...

گاهی هم بیداری هایم  به اندازه ی سیاهی شب، تاریک و مخوف و البته غم انگیزه است....

باز معده ی ناسازگارم سازش را با سردردهایم هماهنگ کرده و هی می نوآزد، آن هم دوزله:-S واااااالا....

حس قشنگ

عشقم

عکس ِ قشنگی بود حسِ خوبی بهم دست داد با دیدنش!!!!

مهم نیست چقدر طول بکشه عشق واقعی ارزشش رو داره

تا ابد انتظار کشیدن!!!


مادرم

امروز بهار زنگ زد گفت مادر ........ همون لحظه یخ کردم مُردم!!

 برای یه لحظه حس کردم ...زنده نیستم!! زبونم سنگین شد و بیحس.. برای اولین بار بود همچین حسی داشتم!

تلفن دستم بود ولی قادر نبودم چیزی بگم.. صدای مادرمو خیلی ضعیف شنیدم .

تازه حس کردم زندم و نمُردم!

تا صداشو واضح نشنیدم  به خودم نیومدم!!

به یاد می آورم لحظه های فراز را که :
صدای او اعتبارم می بخشید
و لحظه های نشیب را که اعتمادم

به یاد می آورم افرای افراشته ای را ، به یاد می آورم مادرم را .

مادر عزیزم تو بهترین واژه ی هستی من هستی!

تو دیوان محبتی برای من!

تو اقیانوس عشقی برای من!

تو دفتر رنج های نامکتوبی!

حالا که من از تو هستی پیدا کردم ..........جانم فدایت!!!..........

مـــن


من اگه توی آسمان بیکران قلبت ستاره ای نباشم!

هیچ وقت قلبم رضایت نمیده ابر شم!

تا جلوی درخشش ستاره های دیگه رو توی آسمون قلبت بگیرم!

آسمون قلبت پر ستاره...

اینو اینجا نوشتم تا یادم باشه چی نوشتم براش!!


عشق من


عشق من عاشقم باش

           که تــن بـه شـب نبـازم
     با غــربــت مـن بساز
               تا با خــودم بـسـازم

     
         عشق من عاشقم باش

                    عشق من عاشقم باش


چقدر این پست رو دوست دارم!!!

دلم برات تنگ شده بود!



دل

 یه وقت های هست چه دلمون یه چیزایی رو بخاد و یه چیزهای رو نخاد ...

خدا دلش نمیخاد ما دلمون بخاد!!!

حالا بشین فکر کن ببین این جمله فیلسوفانه من عمقش کجاس!!!

باید بفهمیش تا بدونی چی گفتم!

من همیشه بعد مدتی فهمیدم دل خدا از دل خودم بم نزدیکتره!

دل خدا منو خیلی بیشتر از دل لامصب خودم دوست داره!!!

مچکرم خدااااا جون...


خاطرات

خاطرات را باید سطل سطل از زندگی بیرون کشید…
خاطرات نه سر دارند ، نه ته !!!
بی هوا می آیند تا خفه ات کنند…
می رسند گاهی وسط یک فکر ، گاهی وسط یک خیابان….
و گاهی حتی وسط یک صحبت سردت می کنند ؛
رگ خوابت را بلدند !
زمینت می زنند…
خاطرات تمام نمی شوند ، تمامت می کنند…!!!
خاطرات را باید سطل سطل از زندگی بیرون کشید…

دارم یاد میگیرم خاطراتمو  سطل سطل بیرون بریزم....

باید زودتر اینکارو میکردم .

الان راحتم ذره ای خاطره ندارم .. از هزار فرسنگی خاطراتمم نمیگذرم!
دیگه هیچ نشونه ای نذاشتم!
دیگه جایی نمیرم که خاطراتمو تازه کنه!

خاطراتمو سطل سطل از زندگیم بیرون کشیدم!



با خودم

چرا نمیتونیم همونطور که هستیم باشیم!!

همونطور که رفتار میکنیم باید انتظار داشته باشیم همونطور هم درقبالمون رفتار شه !!!!

وقتی میتونیم طوری رفتار کنیم که دچار عذاب وجدان شیم پس چرا؟؟!!!؟؟؟؟!

کی باید یاد بگیرم میتونیم دوستای جدیدی داشته باشیم بدون طرد دوستای قدیمی!!!"یا که نادیده گرفتنشون"

راستگویی هم شعار شده !!!


تا عهدی شکسته نشود و اگر هم می‌شکند، ما شکننده آن نباشیم.

دنیا را با زیبایی‌هایش ببینیم.

ولی عادت جلوی همه ی این حرافا رو میگیره!

انگار ترک عاااااااادت واقعاً....



عشق دختر

 خواهید دید عاقبت بی محلی به عشق دختر  را......

با سرعت نت کذایی ما دیدن نداره !!! ولی با کمی صبر ایوب اینم واسه خودش دیدنی میشه!!!