نگاه زیبا

لحظه ها میگذرند و دیگر بازگشتی نخواهد بود...

نگاه زیبا

لحظه ها میگذرند و دیگر بازگشتی نخواهد بود...

جمعه دوم مهرماه هزاروسیصدونودو پنج

دی پارسال تا الان چه اتفاقهایى که نیفتاده اوووووووو....

حوصله نوشتن ندارم مثل قدیما

واقعا سن و سال توى حتا وبلاگ نویسى هم تاثیر داره...



چه زود همه چى تغییر میکنه

یه زمانى نچندان دور  ما به اینترنت وصل میشدیم ده دقیقه باید صداى کانکت شدن بوق عجیب و غریبِ  تلفن خونه ب اینترنتو میشنیدیم

بعد ده دقیقه هم جون میکند تا سایت بالا میاومد

اینترنت هم اینترنت قدیم

اون موقعها حتا آدمای اینترنت هم مجازى نبودن مثل الان

سایتاى مضخرف مزخرف حالا... 

مسنجراى بیشعور تلفن 

 بجاى وبلاگاى با جون و دل و فیسوبک پرمحتوى و البته یاهو مسنجر...

( البته گاهى اون موقعها هم احمق یافت میشد) 

البته نه به این زیادى

احمقهاى باسوادى بودن 

حال بهم زنه 

همه چى...

هرچقدر زمونه به جلو حرکت میکنه همه چى از جلوى چشمم میافته

نوشته هام براى خودمه

اگه احیانا کسى خوند خودشو اذیت نکنه که چى میگه یا ب هرچىزی ربطش بدن

حال هواى الانمو مینویسم تا یه زمانى برگردم عقب بخونمو یادم بیفته تو چه حالى بودم همین....