نگاه زیبا

لحظه ها میگذرند و دیگر بازگشتی نخواهد بود...

نگاه زیبا

لحظه ها میگذرند و دیگر بازگشتی نخواهد بود...

از بس کانالای ارتباطی هست دیگه کمتر کسی یادش می افته یه زمانی وبلاگ نویسی چه عالمی داشت ...

من دنیاشو دوست دارم دوست داشتن ک از سر دل نباشه و از ته دلت باشه رهاش نمیکنی .. 

نه تنها نوشتن توی این صفحه هرچیزی و هرکسی...

دله دیگه ...

اومدم بنویسم خودمو سپردم دست خدا فردا روزی یقمو نگیره بگه چرا ال کردی چرا بل کردی ... چون اون موقعه زبونم درازه جوابهای دندان شکنی دارم ..!!!

به دین و آخوندا و قرآن ک فقط میدونم معجزس کاری ندارم

منم و یه صدا و خدای خودم 

که همیشه گفتم خلاف مسیری که میدونم خدام نمیخواد نمیرم ..

همین کافیه برای روزگاری ک من توشم 

روزگاری که برام سخت میگذره ولی داره میگذره...

پ.ن :خط نشون بود واسه خدایی ک میپرستمش ازش نمیترسم و باهاش رفیقم...

لطف کنید استدلالهایی ک بدرد خودتون میخوره برای خودتون نگهدارید....