نگاه زیبا

لحظه ها میگذرند و دیگر بازگشتی نخواهد بود...

نگاه زیبا

لحظه ها میگذرند و دیگر بازگشتی نخواهد بود...

اسفند نودهفت

چقدر گاهی آدمِ بدی میشوم 

ولی انگار هیچ وقت آدم خوبی نمیشوم


ولله ... آخه ب تو چه که خدا چطور جواب کیو چطور میده ...

زن بیچاره خدا چه تو دهنی بدی بهش زد ، خب اصلا به من چه


بی هدف مینویسم

بی هدف زندگی میکنم

انگار زندگی نمیکنم فقط زنده ام ...

تنها کارم شده ماه به ماه برم اقدسیه ، اونم برای ترمیم ناخنام 


همین...

توی سن کم سی سالگی  سن کممممممممم سن کمو خوب اومدم ، حالا....هرچی...

مثل پیرمردا خب چیه دوست ندارم بگم پیرزن ، دوست دارم برگردم ده سال پیشم نه یازده دوازده سال پیش نهههههه از دبیرستان شروع کن خدا میشه ؟؟؟؟

خودم میدونم چهل سالم میشه و همینم ک هستم هیچی به هیچی...

اصلا مگه قرار دکتر شم 

نه فقط دوست دارم مسیرمو یه جور دیگه انتخاب کنم ...


یادم رفته...

امروز چندمه؟؟؟

باید صبر کنم وقتی این پست رو انتشار دادم با تاریخش بفهمم چندم و چند شنبه است ....مسخره س  نه ؟؟؟!!!!


کسی هست هنوز با وجود اینستاگرام عوضی و تلگرام بیشعور وبلاگ بخونه ...خب نه نیست !

داشت یادم میرفت اومدم چی بنویسم 

آهنگ" عمدا سینا شعبانخانی "

 روزهایی توی قلبم تداعی کرد که مینوشتم میخوندم و هنوز عشق تو قلبم جریان داشت  

جریان داشت 

چه جمله ای نوشتم هیچیش بهم نمیخوره انگار جمله بندیم غلطه

جمعه دوم مهرماه هزاروسیصدونودو پنج

دی پارسال تا الان چه اتفاقهایى که نیفتاده اوووووووو....

حوصله نوشتن ندارم مثل قدیما

واقعا سن و سال توى حتا وبلاگ نویسى هم تاثیر داره...



چه زود همه چى تغییر میکنه

یه زمانى نچندان دور  ما به اینترنت وصل میشدیم ده دقیقه باید صداى کانکت شدن بوق عجیب و غریبِ  تلفن خونه ب اینترنتو میشنیدیم

بعد ده دقیقه هم جون میکند تا سایت بالا میاومد

اینترنت هم اینترنت قدیم

اون موقعها حتا آدمای اینترنت هم مجازى نبودن مثل الان

سایتاى مضخرف مزخرف حالا... 

مسنجراى بیشعور تلفن 

 بجاى وبلاگاى با جون و دل و فیسوبک پرمحتوى و البته یاهو مسنجر...

( البته گاهى اون موقعها هم احمق یافت میشد) 

البته نه به این زیادى

احمقهاى باسوادى بودن 

حال بهم زنه 

همه چى...

هرچقدر زمونه به جلو حرکت میکنه همه چى از جلوى چشمم میافته

نوشته هام براى خودمه

اگه احیانا کسى خوند خودشو اذیت نکنه که چى میگه یا ب هرچىزی ربطش بدن

حال هواى الانمو مینویسم تا یه زمانى برگردم عقب بخونمو یادم بیفته تو چه حالى بودم همین....


جابجایی


ﻗﻀﺎﻭﺗﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻗﺎﺿﯽ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ

ﺣﮑﻢ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﮐﻢ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ

ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯿﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺸﮕﻮ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ

ﺍﺯ ﺣﺲ ﺍﺕ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﻨﺪ

ﺗﺤﻘﯿﺮﺕ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺣﻘﯿﺮﻧﺪ

ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯﯾﭽﻪ ﺍﻧﺪ

ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ

ﺍﺯ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ

ﻭ ﻣﻦ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻢ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﻧﯿﺴﺘﻢ

پ.ن:

باورم نمیشه یه روزی من ،من... بماند

نامحرم اینجا زیاده ، ب قول یه بنده خدایی  نقطه ضعف نشون نده.

اون روزا

دلم تنگ شده...

برااااای خودم!!!!!!

برای اون روزهااااااااا

روزاااااای قشنگی داااااااشتم.

دیگه برنمیگرده.

زندگی و رنگ نازه

دیروز ساعت تقریبأ ۲-۳ هواپیما به زمین نشست!!! 

یه مسیر نیم ساعته جلوم رو بود ...تا دیدنش!!

بوییدنش بوسیدنش!!!

امروز ازش جدا شدم باز با پرواز هواپیما

غروب بود دلگیر خیلی دلگیر...

مسیجا و زنگاش زیباترین و امیدبخش ترین چیزیه که الان تو زندگیمه!!!!

خسته بود ...

کارش این روزا زیاد شده!!!

تو این شب عزیز از خدا خودمو واسه خودش خواستم.


طاعاتتون قبول.


قلب مهمانخانه نیست که هر نا آدمی بیاد

یه چند وقت بمونن و برن...


قلب لونه گنجشک نیست که تو بهار ساخته میشه تو پاییز  باد با خودش ببره....

قلب؟ راستش خودمم نمیدونم  چیه؟؟؟؟

اما اینو میدونم قلب من فقط جای ادمای خوبه!!!!!



تو


کل دنیا هم بگویند دوستم دارند....


فایده ندارد!!!!!!!

امااااااا

دوستت دارم های  "تو"

چه غوغایی میکند...

روحم را تازه میکند!!!


یه روز ....

خوبه یه وقتهایی چشمت رو روی زشتیای دنیا ببندی و لبخند بزنی و آروم تو دلت بگی " دختر جان هیچی ارزش ثانیه ای ناراحتیت رو نداره" 

امروز گفتم اینقد حالم خوبه که خدا میدونه!!! 

یکی رو عاشقانه دوست دارم 

اینجا رو خبر نداره...

از همه چی زندگیم خبر داره ولی اینجا رو ترجیح میدم ندونه ... چون سه ساله اینجا حتا کپی هاشم حرفای دلم بوده!!!

هنوز ازش مطمئن  نیستم وارد زندگی رسمی باهاش شم ولی غرق در دوست داشتنش شدم!!!

زیاد دوست ندارم از عشق و عاشقی بنویسم...

حرفهام بیشتر توی لفافه بوده و هست!!!

گاهی دوست دارم تنها خواننده ی اینجا فقط اون.باشه. 

ولی تنها کسی که نمیخونه خودشه!!!!!

شاید به زودی ادرس اینجا رو عوض کنم...

دوستای خوبی که نظرهای محبت امیزی واسم نوشتن ببخشید که نمیتونم جواب بدم. به چند نفرشون به ایمیلاشون جواب رو نوشتم و آدرس وبلاگشون ...

اینم اضافه کنم دوست عزیز من دنبال لینک و وبگردی نیستم... بازم ممنون که لطف داری...


یه خانم یا اقایی به نام عزیز هم که من هیچ راهی برای پاسخ به محبتاش ندیدم ... میتونم سر بسته بگم !! زندگی من اونطوری نیست که شما گفتید ...


 

بعله

صدای زنگ گوشیم همیشه ویبره بوده

بازم احمدیِ 

اره زنگ میزنه مث همون روزای اول

انگار به من تی تاب دادن

گاهی

گاهی شاید بیام و بنویسم

غروبه و قلبم گرفته .. فک کنم قلب همونه دله ؟؟؟؟

دارم میرم بیرون پرینت بگیرم!

منتظر یه مسیجم ز یه نفر!

زوووووووووووووووووودددددددد باااااااااااااااش