نگاه زیبا

لحظه ها میگذرند و دیگر بازگشتی نخواهد بود...

نگاه زیبا

لحظه ها میگذرند و دیگر بازگشتی نخواهد بود...

شب

ساعت ۳:۲۳ دقیقه ست...

یاد اولین پست وبلاگم افتادم!

گاهی بیخابی میاد، سراغم... بیخابی هایم گاهی رنگارنگ هستن که سیاهی شب را برایم به روشنی و دلپذیری روزهای  اول بهار میکنند...

و...

گاهی هم بیداری هایم  به اندازه ی سیاهی شب، تاریک و مخوف و البته غم انگیزه است....

باز معده ی ناسازگارم سازش را با سردردهایم هماهنگ کرده و هی می نوآزد، آن هم دوزله:-S واااااالا....