نگاه زیبا

لحظه ها میگذرند و دیگر بازگشتی نخواهد بود...

نگاه زیبا

لحظه ها میگذرند و دیگر بازگشتی نخواهد بود...

سال نو مبارک

نمیدونم واژه ی امید بخشی هست یا خنده دار

توکل ب خدا

تنها کسی ک همه چی در دستشه 

گاهی بدجوری تو دهنی زده 

هرازگاهی هم نیم نگاهی برابر همه ی خوشی های عالمه نثارم کرده 

شکرت

جمعه دوم مهرماه هزاروسیصدونودو پنج

دی پارسال تا الان چه اتفاقهایى که نیفتاده اوووووووو....

حوصله نوشتن ندارم مثل قدیما

واقعا سن و سال توى حتا وبلاگ نویسى هم تاثیر داره...



چه زود همه چى تغییر میکنه

یه زمانى نچندان دور  ما به اینترنت وصل میشدیم ده دقیقه باید صداى کانکت شدن بوق عجیب و غریبِ  تلفن خونه ب اینترنتو میشنیدیم

بعد ده دقیقه هم جون میکند تا سایت بالا میاومد

اینترنت هم اینترنت قدیم

اون موقعها حتا آدمای اینترنت هم مجازى نبودن مثل الان

سایتاى مضخرف مزخرف حالا... 

مسنجراى بیشعور تلفن 

 بجاى وبلاگاى با جون و دل و فیسوبک پرمحتوى و البته یاهو مسنجر...

( البته گاهى اون موقعها هم احمق یافت میشد) 

البته نه به این زیادى

احمقهاى باسوادى بودن 

حال بهم زنه 

همه چى...

هرچقدر زمونه به جلو حرکت میکنه همه چى از جلوى چشمم میافته

نوشته هام براى خودمه

اگه احیانا کسى خوند خودشو اذیت نکنه که چى میگه یا ب هرچىزی ربطش بدن

حال هواى الانمو مینویسم تا یه زمانى برگردم عقب بخونمو یادم بیفته تو چه حالى بودم همین....


شهرزاد

قبلنا خوره فیلم و سریال داشتم ... خیلی وقته هیچ فیلمو و سریالی نمیبینم...

چند وقت پیش تنهایی لیلا چند قسمتی دیدم که اونم برای من یه سریال تو  زرد از آب دراومدو نصفه نیمه ندیدم...

تا امروز که خدایا منو ببخش ۱۳ قسمت شهرزادو خریدم ۲تومن 


جذابه خیلی سریال محشریه ... یه جورایی شاید از نزدیک خیلیا 

این صحنه ها رو دیده باشن ....مث من!!!!

البته قسمت عاشقانش سهم من نبوده ..

از بس کانالای ارتباطی هست دیگه کمتر کسی یادش می افته یه زمانی وبلاگ نویسی چه عالمی داشت ...

من دنیاشو دوست دارم دوست داشتن ک از سر دل نباشه و از ته دلت باشه رهاش نمیکنی .. 

نه تنها نوشتن توی این صفحه هرچیزی و هرکسی...

دله دیگه ...

اومدم بنویسم خودمو سپردم دست خدا فردا روزی یقمو نگیره بگه چرا ال کردی چرا بل کردی ... چون اون موقعه زبونم درازه جوابهای دندان شکنی دارم ..!!!

به دین و آخوندا و قرآن ک فقط میدونم معجزس کاری ندارم

منم و یه صدا و خدای خودم 

که همیشه گفتم خلاف مسیری که میدونم خدام نمیخواد نمیرم ..

همین کافیه برای روزگاری ک من توشم 

روزگاری که برام سخت میگذره ولی داره میگذره...

پ.ن :خط نشون بود واسه خدایی ک میپرستمش ازش نمیترسم و باهاش رفیقم...

لطف کنید استدلالهایی ک بدرد خودتون میخوره برای خودتون نگهدارید....

جابجایی


ﻗﻀﺎﻭﺗﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻗﺎﺿﯽ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ

ﺣﮑﻢ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﮐﻢ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ

ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯿﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺸﮕﻮ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ

ﺍﺯ ﺣﺲ ﺍﺕ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﻨﺪ

ﺗﺤﻘﯿﺮﺕ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺣﻘﯿﺮﻧﺪ

ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯﯾﭽﻪ ﺍﻧﺪ

ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ

ﺍﺯ ﺻﺪﺍﻗﺖ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ

ﻭ ﻣﻦ ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻢ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﻧﯿﺴﺘﻢ

پ.ن:

باورم نمیشه یه روزی من ،من... بماند

نامحرم اینجا زیاده ، ب قول یه بنده خدایی  نقطه ضعف نشون نده.

پاییز امسال

من دختر قوی ای هستم .

ولی دیگه شونه هام خسته شدن .

کاش می فهمیدی ... کاش می فهمیدین ...

دلم می خواد تو قطره هایِ بارونِ پاییزِ امسال غرق بشم و برم ...

برم ...

برم  ...

برم ... به یک جای دور ... خیلی دور ...

 جایی پر از ناشناسی ... آسودگی ... رهایی ...

 بی فکر ... بی هیاهو ...

شاید ... روزی ...

با بهاری  ...  باریده بشم ...


خوشحال ... بی دغدغه ... در آغوشِ گرمش ...


...

 اگر  روزى 

کسى 

مهربانى  تو  را   

ارج  ننهاد

و به تحقیر     فرشته ى مهربان      خطابت کرد

باید   سکوت کنى

باید   سکوت کنى  و  یاد بگیرى   چگونه  وجودت را 

از گزند  همه ى  کلمات زشت   محافظت کنى

و فکر کنى  دیگر هنگام  آن  است که    به ایستى

در مقابلِ همه ى واژه هایی  که  با چشم هاى بسته

همه ى خوبى هاى تو را   مسخره مى کنند

از فرط خشم    یا    ناکامى هایى که

مسببش   هرگز   تو   نبودی

چه خوبه آدم یه جایی داشته باشه که پرینت نخاد 

پیگیری نخاد 

دیروز خیلی اتفاقی توی تلویزیون دیدم 

یارو گفت :آبروی مومن حرمتش از خونه ی خدا واجبتره...

هرگز این جسارتو نکردم

امیدوارم کسی هم اینکارو با آبروی من نکنه

حرف نگفته زیاد دارم برای دل و جانی که به گوش بشینه 

ولی انگار دل دیگه کار نمیکنه 

گوشی که دروازس و چشمی که حیض 

ریخته پر شده....

یعنی من موندم دخترای دهه هشتاد چی میگن  

نو

دوست دارم از نو شروع کنم ولی انگار خیلی دیر شده :(

دستمو بگیر تا از سر بگیرم همه از دست داده هامو...

.

آتیش تو نفسامه 

درد توی خاطره هامه

عادت کررررردم عزیزم 

دردامو تو خودم بریزم 


تو میگی اشکامو پیش کی بریزم ؟؟؟ 


میفهمی چی میگم؟؟!!