نگاه زیبا

لحظه ها میگذرند و دیگر بازگشتی نخواهد بود...

نگاه زیبا

لحظه ها میگذرند و دیگر بازگشتی نخواهد بود...

خدایا

 

خدایا
همه از تو می خواهند بدهی
من از تو می خواهم بگیری
این همه حس دلتنگی را از من بگیر

روزم

از دیشب خیلی فکر کردم دیدم اینطور بهتره!!!
اِدامش برام سخته خیلی سخت ...از قدیم میگن مرگ یه بار شیون یه بار!!!
چشم پوشی برام دیگه ممکن نیست!
من خیلی قوی بودم یه دختر کاملاً مستقل :)
خودمو دادم دست دلم ...پسش گرفتم میدونم سخته ولی پس گرفتنشو ترجیح میدم به تباهیش!!
صب تا ظهر کلافه بودم برای فرار از کلافه گی سراغ یه دوست رفتم:)
خوب بود حال و هوام عوض شد:)
خدیا شکرت همینطور هوامو داشته باش:*
غروب قرار شد بریم فیلم کلاه قرمزی رو ببینیم به احترام کودک درونمون!!
آنی یه کم خُله با یه کم خوشگل واسه همین آدمو شاد میکنه!
وقتی باهاش جایی میرم جز چشماش که رنگیه همه میگن خواهرید...

غُصه

پَکر بودم !!! به تلویزیون زُل زده بودم که دادام یه مسیج واسه گوشیم فرستاد!!!
نمیدونستم که حواسش به من هست...
نمیشه اینجا بزارم! یه کم زشت بود!!
هیچی زدم زیر خنده !!!
پسر داداشم برگشت گفت عمه به چی چی میخندی بگو ماهم بخنیدم!
همون موقع نمیدونم چرا این رو زیر لب گفتم:

چرا میخندم میگن بگو ما هم بخندیم
اما هرگز نمیگن چرا غُصه میخوری ، بگو ما هم بخوریم:(


چرا دلم شاد نیست؟؟!؟
فک کنم چش خوردم:(حس انتهای یه خط رو دارم !!!
بدون هیچـــــ

برگشت


برگشتیم .نمیدونم شاید خوب بود شایدم ....نه بد که نبود من دوست داشتم !!!
این زمان چقدر زود میگذره چه برنامه های برای تابستونم داشتم !
ولی دیدم همش برعکس شد...
همینه که میگن آدم از دو روز دیگه خودش خبر نداره!!
دو روز بود یا فردای خودش یا یه روزحالا هرکدوم !!!
اصل را رسانیدم !
برای روزهای باقی مانده هیچ برنامه ای ندارم انگار همه چی بهم خورده:|
خدایی چیکار کنـــــــــــــــــــــمـــــ

عشق و ریاضی!



منحنی قلب من، تابع ابروی توست  

خط مجانب بر آن، کمند گیسوی توست

حد رسیدن به تو، مبهم و بی انتهاست  

  بازه تعریف دل، در حرم کوی دوست

چون به عدد یک تویی من همه صفرها  

آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست

پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو   

گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست

بی تو وجودم بود یک سری واگرا   

ناحیه همگراش دایره روی توست

پروفسور هشترودی

دوَرم زده ای


 
 
دوَرم زده ای
امَا...
من هنوزهم دور تو میگردم
میگویند:فراموشش کن
ومن برای ثانیه ها تو را از یاد می برم
حافظ را به دستم میدهند و میگویند نیت کن
چشمانم را که بر هم میگذارم
گریه ام می گیرد
 
من آنقدر حقیرم که جز تو نیتی ندارم
فریاد میزنند:تمام حرف هایش
هوس بود...هوس بود...هوس...
قبول.می پذیرم...
اما ای جماعت
کمی نگاهم کنید
مگر من چه چیزم مشابه به یک هرزه است؟؟؟



+مخاطب خاص

مسافر

نه چتر با خود داشتی
نه روزنامه
نه چمدان
عاشقت شدم
از کجا باید میفهمیدم
که مسافری

آخر

سهراب  

گفت:چشمها را باید شست شستم ولی.... 

گفت: جور دیگر باید دید دیدم ولی ....  

گفت: زیر  باران باید رفت رفتم ولی .... 

 او نه چشمهای خیس و شسته ام را....نه نگاه دیگرم را....هیچ کدام را ندید فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت: ” دیوانه باران ندیده !!! 

 این بار برای همیشه چشمهام رو شستم:) دیگه از بیراهه نمیرم..با چشمهای شسته شده!! 

چه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار نامردیش همه وجودت له شده . . . عهد کردم این تکیه کردنم به ۳ بکشه دیگه تکیه نکنم.چه زود ۳ بار شد:( 

 

آخر.

khoshhalaM


خوشحالم که بردم چون کسی رو از دست دادم که دوستم نداشت!!!!

در همین حوالی کسانی هستند که تا دیروز می گفتند ....
بدون تو حتی نفس هم نمیتوانم بکشم ...
ولی امروز در آغوش دیگری نفس نفس می زنند !!!

جهنم!!!

؟

وااااااااااای چقدر وجودم پُر شده از تنفر......!!!!!

خدا !!! من چی فک میکردم چییییییییییییییی دیدم!!!

نمیخوام دیگه کسی قلب تیکه تیکه شدمو حس کنه.

به خودت قسم. رهام کنی این بار، ازت نمیگذرم!!!

فهمییییییییییییدی !آره گستاخم چون تو گستاخم کردی!!!

تو میدونستی چرا جلومو نگرفتی هاااااان؟؟؟!؟؟؟؟؟!

الان باید بدونم دورو ورم چی بوده!


ارت متنفرم...خودم....