خدا نصیب هیچکدومتون نکنه
اونروزیا که سرما خوردین،
یه امتحان خیلی سختم دارین،
و درست بعد از شروع امتحان یوهو ابریزی دماغتون به طرز فجیعی شروع بشه
و ببینین که دستمالم همراتون نیست و دردناک تر از همه اینکه
(الان اشک تو چشام جمع شده)
خوشتیپ ترینو خوشگل ترین پسر یونی هم درست کنارتون نشسته باشه،
اصن یه وعضی:|
هیچی دیگه همیجور اب دماغتون رو لباسو برگه امتحانیتون روان شه..
تا اینکه پسره یه دسمال از جیبش دربیاره بگیره طرفت یه نگاه تحقیرامیزم بهت بندازه:(((
امروز با پاگذاشتن توی محیط یونی باز خاطرهای این چنین برام تداعی شد...