نگاه زیبا

لحظه ها میگذرند و دیگر بازگشتی نخواهد بود...

نگاه زیبا

لحظه ها میگذرند و دیگر بازگشتی نخواهد بود...

نصوح، مردی که در حمام زنانه کار می کرد

نصوح مردى بود شبیه زنها ،
صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت
او مردی شهوتران بود با سواستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار مى کرد
و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد
 هم ارضای شهوت.
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.
او دلاک و کیسه کش حمام زنانه بود.
آوازه تمیزکارى و زرنگى او به گوش همه رسیده
و زنان و دختران و رجال دولت و اعیان و اشراف دوست داشتند
که وى آنها را دلاکى کند و از او قبلاً وقت مى گرفتند
تا روزى در کاخ شاه صحبت از او به میان آمد.
دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد.
 یه کم طولانی بود البته نه زیاد... منکه خعلی دوست داشتم :)
ادامه مطلب ...