نگاه زیبا

لحظه ها میگذرند و دیگر بازگشتی نخواهد بود...

نگاه زیبا

لحظه ها میگذرند و دیگر بازگشتی نخواهد بود...

دل

 یه وقت های هست چه دلمون یه چیزایی رو بخاد و یه چیزهای رو نخاد ...

خدا دلش نمیخاد ما دلمون بخاد!!!

حالا بشین فکر کن ببین این جمله فیلسوفانه من عمقش کجاس!!!

باید بفهمیش تا بدونی چی گفتم!

من همیشه بعد مدتی فهمیدم دل خدا از دل خودم بم نزدیکتره!

دل خدا منو خیلی بیشتر از دل لامصب خودم دوست داره!!!

مچکرم خدااااا جون...


خاطرات

خاطرات را باید سطل سطل از زندگی بیرون کشید…
خاطرات نه سر دارند ، نه ته !!!
بی هوا می آیند تا خفه ات کنند…
می رسند گاهی وسط یک فکر ، گاهی وسط یک خیابان….
و گاهی حتی وسط یک صحبت سردت می کنند ؛
رگ خوابت را بلدند !
زمینت می زنند…
خاطرات تمام نمی شوند ، تمامت می کنند…!!!
خاطرات را باید سطل سطل از زندگی بیرون کشید…

دارم یاد میگیرم خاطراتمو  سطل سطل بیرون بریزم....

باید زودتر اینکارو میکردم .

الان راحتم ذره ای خاطره ندارم .. از هزار فرسنگی خاطراتمم نمیگذرم!
دیگه هیچ نشونه ای نذاشتم!
دیگه جایی نمیرم که خاطراتمو تازه کنه!

خاطراتمو سطل سطل از زندگیم بیرون کشیدم!



با خودم

چرا نمیتونیم همونطور که هستیم باشیم!!

همونطور که رفتار میکنیم باید انتظار داشته باشیم همونطور هم درقبالمون رفتار شه !!!!

وقتی میتونیم طوری رفتار کنیم که دچار عذاب وجدان شیم پس چرا؟؟!!!؟؟؟؟!

کی باید یاد بگیرم میتونیم دوستای جدیدی داشته باشیم بدون طرد دوستای قدیمی!!!"یا که نادیده گرفتنشون"

راستگویی هم شعار شده !!!


تا عهدی شکسته نشود و اگر هم می‌شکند، ما شکننده آن نباشیم.

دنیا را با زیبایی‌هایش ببینیم.

ولی عادت جلوی همه ی این حرافا رو میگیره!

انگار ترک عاااااااادت واقعاً....



عشق دختر

 خواهید دید عاقبت بی محلی به عشق دختر  را......

با سرعت نت کذایی ما دیدن نداره !!! ولی با کمی صبر ایوب اینم واسه خودش دیدنی میشه!!!


مادرم


دیسک کمر مادرم.. !

تو راه برگشت مادری رو دیدم که یه دستش کلی خرید بود .. و به سختی فرزند حدوداْ سه سالش رو بغل کرد!!

خوب میتونست بغلش نکنه تا خودش راه برِ تا آدم شه ! گور باباش

ولی خوب امون از مهر گند مادری :|

موندم چطور یه مادر میتونه از چند تا فرزند نگهداری کنه اونم با مهر گند مادری !

ولی چند تا فرزند نمیتونن از یه دونه مادر نگهداری کنن!!




میخوامت

 

          دوثت دارم

          دوصت دارم

          دوسط دارم

          دوثط دارم

          دوصط دارم

          دوست دارم.

          خلاصه همه جوره دوست دارم...

بعضیا

بعضیا چه اعتماد به نفسی دارن ...

ذات آدما عوض نمیشه !!!حتا با مرور زمان .. حتا با نفس قلم حرف زدن !

آدمایی که کرم دارن .. تا ابد و ازل تو جونشون اون کرمه هست !!!

جالبه ..

خدا رو شکر من گذشته ی سیاهی ندارم که برام عذاب وجدان شده باشه !

خدا روشکر میکنم که از خیلی ها  گذشته روشن تری دارم !

گناه خود را بر دوش دیگری ننداز از زور عذاب وجدان " استاد "

"  گاهی بعضیا ارزش تُف انداختنم ندارن " ... و تمام !!!

یادم باشه روزی به گذشتم نگاه نکنم و بگم گذشتم سیاه بود!!!

تو نگاه اول فک میکنی چشم ِ ولی ... مثل  همون بعضی ها!!!!

جالبه که انسانها دو چشم دارند ولی با یک چشم به دیگران می نگرند!!
و جالب تر اینکه انسانها یک چهره دارند اما دورویی می کنند!!


قسمت

دلمان که میگیرد.....تاوان لحظه هاییست که دل میبندیم....

خداوندا!!!!

هرگز کسی را به آنچه قسمتش نیست ..عادت نده...


یادش بخیر اون روزی که .. ...نَه نَهههههه  شب بود  روز نبود ،داشتیم راه میافتادیم طرف شمال!!

تو ثانیه های آخر .... نت بودم !!

الانم تکرار شد .. تو ثاینه های آخر و اینجا ...

با چند تا تفاوت .. مسیر.. زمان.. ولی هنوزم همون احساس...

بعضی وقتها مجبوری تو فضای بغضت بخندی!! دلت بگیره ولی بخندی!!

شاکی باشی ولی شکایت نکنی ...خیلی حرفا رو بشنوی ....ولی..... نشنیده بگیری!!

شاید همش بخاطر اون جمله اولِ که نوشتم!!!


دو نابینا

در دنیا،دو نابینا هست...

یکی تـو،
که دوست داشتنم را نمی بینی...
یکی من،
که به جز تو کسی را نمی بینم...


تو

حوسم به توست...
حواست کجاست؟!
دلم با توست...
دلت کجاست؟!
چشمانم چهره تورا مرور میکند...
نگاهت به کیست؟!
دستانم برای تو مینویسد...
دستانت کجاست؟!
من در خلوتم به یاد توام...
تو در خلوتت به که می اندیشی؟
من برایت دلتنگم...
تو دلت برای که می تپد؟!
من میخواهم حتی از من دور،... اما باشی ، نفس بکشی، راه بروی و بخندی...
تو از زندگی چه میخواهی؟!



... و در نهایت چند چیزمان یکی بود ؟!