دلم گرفته کلی کار دارم خیلی ...اما اینجا موندم !!! یه صحنه س که الان برام تکرار شده!
اینکه از همه عقبم و اینجا نشستم:| مث اون شب که همه ......
ولش کن دیگه تموم شد حرص هم نداره
بعضیا ارزش ندارن چون نه درکت میکنن نه میفهمند:|
دنیا رو باید گاهی از دید همدیگه ببینیم نه فقط خودمون
یه کم باید اینجا رو ویرایش بدم!
که الان وقتشو ندارم ...خدا یادت هست اون روز چی گفتم. مرسی که کمکم کردی!
بهتره که اینطور شه!
درآ رو میبندم به روی همه وقتی تو رو دیگه دارم:)
تنهام نزار دیگه هیچ وقت.
بزار اینجا با تو باشم برای تو نه نه اینجا همه جا .....میدونم که میتونم ...پس دستمو بگیر!!!
دستم کوتاه ، تو بزرگی کن و دستمو برای همیشه بگیر!
حس خوبی دارم با وجود همه ناراحتیام:(
دوس دارم من باشم و تو باشی و ی روز طولانی...
با آفتابی ٬ ابری ٬ دل گیر ٬ بارونی ٬ برفی ٬ کسل کننده ٬ دل انگیز ٬ پرنشاط ٬ خواب آلود ٬ بهاری ٬ زمستونی ٬ گرم ٬ سرد و... بودن روز کاری ندارم...
چون در کنار تو و با تو همه چیز بی معنی میشه...
چون تنها تو هستی ک پر از هر چیزی هستی ک دل من اون لحظه میخواد...
چون با کوچکترین حرکت زاویه دار چشم توئه ک هر کدوم از این اتفاقات و هرچیز دیگه ای واسه من مهیا میشه...
ما باشیم و ی دنیا حرف...
گله ها و گلایه ها...غم ها و شادی ها...من حرف بزنم و تو دلیل بیاری و منو با این عقل ناقصم توجیه کنی...
من از دردای این روزگار بگم و تو از حکمت بگی...
هر وقت بهونه گیر میشم بدون نبودت آزارم میده!!!
شاید ناخوشی امروزم از بابت ندیدنت بود:( نمیدونم.........
اینجا تهران است صدای مارا از وب فرشته کوچولو میشنوید...
اُهوووووم!!!
کو شنونده الان ساعت ۲.۳۰ دقیقه شب میباشد و من یه کم دلواپس و نگران اینجا نشستم.
و البته خسته!!!
کسی نیست بگه خسته ای برو کپه مرگت رو بزار بخواب دیه!!!
این" دیه "رو خوب اومدم ها...
کوچیک که بودیم با خودمون حرف میزدیم میگفتن بچه با همزادش حرف میزنه!
الان چی؟؟!!؟!؟؟! الان که من نشستم اینجا و خودم به خودم میگم برو ....
خب حُکماً دیونه شدم دیه ؟؟؟؟اینروزا بیشتر شده این حالت!
دیوونگی! یا هرچی دیگه .
خب خب اینجا رو هم خط خط کردی ... "خودم"
به قول خالجکیا آپدیت نمودی ..حالا که یه کمم با خودت حرف زدی پاشو پاشو ببینم
پاشو برو جلو چشمم واینسا...
کاش میشُد گاهی آدما به خودشون بگن گُم شو نبینمت ...خودشونن برن گُم شن
نه؟؟؟؟؟!!!!!!؟!!!؟
بازم شب بود .ماه پشت ابر بود نمی دونم چرا بعد اون جمله این اومد به زبونم اومدم فلسفی بنویسم دیدم.بهم نمیاد فک کنم
ولی وقتی دلم میگیره خیلی جدی میشم.از موضوع اصلی دور شدم.
شب بود خواب به چشمم نمیاومد .دلم یه دنیا گرفته بود.تا اینکه
دی دی دی دینگ دینگ........
بازم شب بود .بازم صدای اذان صب اومد و من دنیام تو شب کلی رنگی بود.
من تو رو میخوام و کوتا نمیام !
تجربه ثابت کرده است که در امر لطیف و رمانتیک عشق، سمج ها موفق ترند!
شاعر در ادامه هم میفرماید: این کارا به دامن کوتاه نمیاد !
من پی هوس بودم:|
من.من.من.من.کجای کارم هوسبازی بود.کجای کارم کثیف بود.
الان نوشتن هم منو آرومم نمیکنه:|
ازت شاکیم خدایِ من
چیزی که مُرد دلم بود.
سیاه تن کردنمم الان آرومم نمیکنه.
زمان ................................................هم دل سیاهپوشمو از عزا در نمیاره.
بهتره خودم بمیرم.آره این بهتره.
نوشتم تا وقتی برمیگردم دلم نسوزه که چرا به دلم رحم نکردم.
چون محکوم شدم !!!
به هوسبازی:((
چقدر سخته گناهکار نباشی و محکوم شی.
نوشتم تا فراموش نکنم.تا دیگه خودم ،با خودم بازی نکنم.
نوشتم تا باز دلم دوباره نلرزه:|
چیزی ازاحساسم نموده دیگه.
پایان راه کاملاً پیداست!
می دهم قابش کنند کنایه هایت را به رسم یادگاری.
و به همان دیوار میاویزمش!جای همان حرفهای قشنگت . . .
سراغ چشمای نازتو می گیره